خلاصه کتاب بدون ترس سخنرانی کن

خلاصه کتاب بدون ترس سخنرانی کن

فهرست

•  مقدمه : شما تنها نیستید
• قبل ازآنکه شروع کنید :  باور داشته باش
• راهکار 1 : زخم را آشکار کرده و تمیزش کن
• راهکار 2 : انتظار بدترین ها را داشته باشید
• راهکار 3 : تو ، تو هستی
• راهکار 4 : برای یک نفر صحبت کنید
• راهکار 5 : موضوع اصلی شما نیستید
• راهکار 6 : قدرت را هدایت کنید
• راهکار 7 : در لحظه حاضر باشید
• نتیجه گیری
• تشویق آخر

 حدس می زنم مراسمی در پیش دارید که باید در آن سخنرانی کنید و یا مدرسه و شغل تان ایجاد می‌کند که دائماً روبروی افراد قرار بگیرید. هر بار که این موقعیت پیش می آید، دلتان شور میزند، عرق می کنید و می خواهید بالا بیاورید.

 می‌دانم که نگران و مضطرب بودن چگونه است. شما تنها نیستید. از امروز می توانید قدمی به سوی مسیر تازه‌ای بر دارید. همین حالا می توانید سفر مقابله با ترس را شروع کنید. اگر در ترس از سخنرانی خود غرق غرق شده اید باور داشته باشید که از امروز همه چیز تغییر خواهد کرد. ترس شما همیشگی نخواهد بود.

 شاید مدت زیادی از از آخرین باری که برای یک جمع سخنرانی کردید می گذارد و می خواهید تسلط خود را بازیابید.

 من هر شرایطی را که در آن هستید درک می کنم.به شما قول می دهم که از پس این کار بر می آیید . شما       می توانید بدون ترس صحبت کنید .

از امروز اقدام کنید .

 شروع به خواندن کنید و این راهکارها را فرا بگیرید . همین حالا شروع کنید .

 ((  الان زمان راست و ریست کردن ده سال آینده ست . ))

                                جیم رون

((ما همان هستیم که باور داریم هستیم . ))

                                                                سی . اس . لوییس

قبل از اینکه شروع کنید:               باور داشته باش

 می توانید از همین حالا سراغ راهکارها بروید ، جلوی شما را نمی گیرم .  فقط قول بدهید که با شک و تردید شروع نمی کنید.

 شک باعث می شود که نتوانید راهکارها را جدی بگیرید .

 شک اعتماد به نفس را نابود می‌کند وهمین باعث می‌شود که حقیقت ، دروغ به نظر بیاید.

شک همچنین ترس را تغذیه می کند و همچنین باعث می شود که سخنرانی برای شما کابوس باشد.

 پس باید شک و تردید هایتان را کنار بگذارید و به خودتان باور داشته باشید.

 مجبور نیستید که در جایگاه حال حاضر خود باقی بمانید.

تمام منفی نگری ها را با مثبت اندیشی معامله کنید . راجع به خودتان خوب فکر کنید .  به خودتان باور داشته باشید.

مجبور نیستید که در جایگاه حال حاضر خود باقی بمانید. من به شما باور دارم .  می توانید کابوس سخنرانی را به زندگی رویایی تان تبدیل کنید.

سخنرانی کابوس وار من

یکی از  این سناریوها را تصور کنید ( بهتر است بگویم به یاد آورید ) :  از شما درخواست شده که در یک عروسی چند کلمه ای صحبت کنید . لازم است که در حیطه ی دانش خودتان ارائه ای داشته باشید . شرکت شما توسعه یافته و می‌خواهید ایده هایی برای افزایش ارزش سهام ارائه دهید. می خواهید کنفرانس یا سخنرانی داشته باشید .  چه اتفاقی رخ می دهد؟  شما مضطرب می‌شوید.  عرق می کنید.  دلتان آشوب می شود . می خواهید بالا بیاورید.  نگرانی شما باعث پریشانی تان  می شود .

دلتان می خواهد که سخنرانی را رها کرده و فرار کنید ، اما نمی‌توانید باید بروید و جلوی آن همه آدم سخنرانی کنید .

اگر شما سخنرانی ای در پیش دارید ،  پس باید با ترس شماره یک آمریکا ( حتی قبل از مرگ ) روبرو شوید . بله درست متوجه شدید . صحبت در جمع به عنوان ترس شماره یک آمریکا رده بندی شده است . برای شما هم صادق است ؟

ترجیح می دهید بمیرید تا اینکه مجبور باشید در یک جمع  سخنرانی کنید ؟

اگر شما هم موقع سخنرانی احساس اضطراب ، ترس و نگرانی می کنید بدانید که تنها نیستید بلکه صدها، هزاران و در واقع میلیون ها نفر دیگر هم همین حس را دارند.

  مجبور نیستید که این ترس را تا ابد با خود داشته باشید.

 واقعا مجبورنیستید . شما می‌توانید به این ترس غلبه کنید .ترس می تواند به انرژی خوب تبدیل شود .

 هر بار که در مدرسه صحبت می‌کردم ،مورد تمسخر قرار می‌گرفتم . برای همکلاسی هایم عادت شده بود که به سخنرانی های من بخندند .  هربارکه ارائه ی جدیدی به کلاس مان محول می شد با همان احساس همیشگی گلاویز می شدم . من  با ترس از صحبت در جمع دوست شدم. .

با گذشت زمان یاد گرفتم که این ترس را مدیریت کنم ، اما همچنان هر سخنرانی با ترس همراه  بود .

خارج از مدرسه این فرصت را داشتم تا در یک مهمانی رسمی صحبت کنم . ایده های خوبی برای به اشتراک گذاشتن داشتم ، اما زمانی که صحبت می‌کردم نمی‌توانستم عقایدم را منتقل کنم . با اینکه سخنرانی ام برای تکریم  فرد دیگری بود ،  چنان به نظر می‌آمد که انگار فقط از خودم می گفتم . مادرم من را کنار کشید ؛ از اینکه آنقدر از خودم تعریف کرده بودم خجالت زده بود.  قصدم این نبود ،  اما سخنرانی  ام خوب پیش نرفت و باعث آبروریزی شد .

بیشتر از ۲۰ سال میگذرد و من هنوز بابت آن سخنرانی خجالت زده ام .

 این تجربه های بد همواره همراه من بود . اولین باری که بعد از مهمانی میخواستم برای جمعی صحبت کنم وحشت کردم . (( اگه دوباره خراب کنم چی ؟  اگه دوباره آبرو ریزی به بار بیاورم چی ؟ مامانم چی میگه ؟

 بهتره خفه شم . بهتره فرار کنم . الکی بگم مریضم . جمع کنم برم استرالیا . برم راهب بشم و دیگه اصلا حرف نزنم . آره  راهب می شم . )) و چنین کردم. به استرالیا مهاجرت کردم و راهب شدم و و  دیگر لازم نبود که صحبت کنم …

البته که نه ، زندگی اینطور پیش نمی‌رود.  نمی توانید از صحبت کردن در جمع فرار کنید ؛ بالاخره برای تجارت ، مدرسه ، عروسی ، مراسم بزرگداشت ، مهمانی ، مصاحبه و یا هزاران مورد دیگر مجبور به سخنرانی می شوید.  شما که باید  رو در روی مردم  بایستید چه بهتر که یاد بگیرید این کار را بدون ترس انجام دهید . من همین  کار را کردم . روی مدیریت احساساتم کار کردم و یاد گرفتم که چطور از کاراکتر خودم استفاده کنم ، چطور متمرکز شوم ، چطور از ترس خودم در مسیر درست استفاده کنم . من کم کم خودم را باور کردم .

من روش های  غلبه بر ترس و تبدیل افکار منفی به مثبت را درونی کردم .  تنها آرزویم ؟ کاش زودتر شروع می کردم . بیش از این به تعوبق نیندازیدش . از امروز به خودتان ایمان داشته باشید .

باور گری  زندگی مرا تغییر داد

در دانشگاه برای اولین بار به کلاس صحبت در جمع رفتم ؛  کلاس کوچکی بود در دانشگاه خصوصی من . رو در روی مردم ایستاده بودم و هم هیجان داشتم و هم ترسیده بودم ( احساساتی که دو روی یک سکه هستند. )  از زمان مدرسه توانایی هایم بیشتر شده بود که این ترسم را کاهش می‌داد.  اما پیش از این ،  در جمع افراد دیگری شکست خورده بودم ، که این باعث می شود دوباره و دوباره لحظه های ترسناک را زندگی کنم .

وقتی برای کلاس سخنرانی میکردم از ترس قلبم نایستاد ، اما سخنرانی الهام بخشی هم نبود . بازی بین دو احساسم مساوی تمام شده بود. بعد از سخنرانی ،  استاد از من دعوت کرد  به تیم مناظره دانشگاه بپیوندم . قبول نکردم .  چند ماه اصرار کرد .  باور داشت که  اگر  پا روی شک و تردیدم  بگذارم ، آینده ی روشنی خواهم داشت . او به من ایمان داشت . او هزاران نفر را راهنمایی کرده بود تا به ترس شان غلبه کنند .  او به هزاران نفر کمک کرده بود مهارت سخنوری شان را بهبود ببخشند تا در شغل شان موفقیت بیشتری کسب کنند . او به من اهمیت سخنرانی برای جمع را گوشزد کرد.

 بگذارید من هم  برای شما چنین کاری کنم . شما می توانید پا روی شک و تردیدتان بگذارید .  شکست های گذشته شما قرار نیست واقعیت‌ حال را خراب کنند .  نقاط ضعف شما قرار نیست که کارتان را شکل دهد . ترس شما از بین رفتنی است . همانطور که گری به من ایمان داشت ، من به شما ایمان دارم.

پروفسور گری گیلسپی من را قانع کرد که اگر عضو گروه مناظره شوم ،  می تواند کمک بزرگی در حقم  انجام دهد. انجام دهد او قول داد که نابلد نخواهم ماند و به من گفت که می خواهد در گروه او باشم .( بعدها متوجه شدم سال بالایی  عالی گروه داشت فارغ التحصیل  می شد و گروه شدیداً به نیروی جدید نیاز داشت . اما آن زمان از این واقعیت خبر نداشتم . )

بالاخره حرفش را باور کردم . خودم را سخنران بدی نمی دانستم و  یا سخنرانی معمولی و یا حتی سخنرانی خوب ،  بلکه باور داشتم که می توانم یک سخنران عالی باشم.قرار نیست که شما تا ابد یک سخنران مضطرب باقی بمانید.  نیازی نیست که بترسید. شک و تردید نداشته باشید . شما می توانید عالی باشید .

www.DigiFiles.org